خط فقر خانوار دونفره تهرانی، 32 میلیون/ خانوار روستایی، 15 میلیون و 700هزار تومان
به گزارش تجارتنیوز، «فقر چیست و خط فقر چقدر است؟»؛ به موضوعی بحثبرانگیز در این روزهای اقتصاد ایران بدل شده است. اما وحید محمودی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران معتقد است: «خط فقر نمیتواند واقعیات را بهخوبی به نمایش بگذارد. چون، این شاخص برای خانوار به لحاظ ترکیب، بُعد و مناطق جغرافیایی متفاوت است.»
با این حال، محمودی در کتاب «اندازهگیری فقر و توزیع درآمد در ایران»، سالهای 1368 تا 1373 را بررسی کرده است که آخرین بهروزرسانی این مطالعات (آبان ماه 1401) نشان میدهد خط فقر مطلق برای یک خانوار دو نفره ساکن شهر تهران، 32 میلیون تومان است. برای خانوار روستایی در استان تهران نیز 15 میلیون و 700 هزار تومان تخمین زده میشود.
در ادامه، بخش اول گفتوگوی تجارتنیوز با وحید محمودی- اقتصاددان- را میخوانید.
در ابتدا، تعریفی از فقر و انواع آن داشته باشید.
وقتی صحبت از فقر میکنیم، مراد فقر اقتصادی است. دو پایه تحلیلی داریم که بر مبنای آنها فقر تعریف میشود؛ یکی درآمد و دیگری قابلیت (توانمندی)، یعنی فقر درآمدی و فقر قابلیتی.
فقر درآمدی هم به دو دسته تقسیم میشود؛ فقر مطلق و فقر نسبی. فقر مطلق، به معنای عدم برخورداری از حداقل نیازهای اساسی زندگی (خوراکی- غیرخوراکی) است.
فقر نسبی یعنی عدم برخورداری از استانداردهای زندگی آن جامعه مورد نظر. در این بخش، معیار و استاندارد را میانگین یا میانه درآمدی تعریف میکنند که برخی محققان آن را 50 درصد و برخی دیگر 60 درصد از میانگین درآمد جامعه را در نظر میگیرند.
فقر قابلیتی، عدم برخورداری از قابلیتهای پایه برای داشتن یک زندگی شایسته شامل سلامت، درآمد، آموزش و جنبههای دیگر نیازهای زندگی میشود.
این تعریف از فقر است، منتهی همیشه بحث بهگونهای مطرح میشود که خط فقر چقدر است؟ انگار موضوع اصلی خط فقر است، در صورتیکه خط فقر نمیتواند واقعیات را بهخوبی به نمایش بگذارد. چون، خط فقر برای خانوار به لحاظ ترکیب، بُعد و مناطق جغرافیایی متفاوت است. ما با یک خط فقر مواجه نیستیم، بلکه با بُرداری از خط فقر روبهرو هستیم. در واقع، میتوان براساس معیارهای مختلف، خط فقر را تعریف و بعد دادههای آماری بودجه خانوار را به گونهای تعدیل کرد که طبق خط فقر اصلی، محاسبات انجام شود. از آنجاییکه هنوز تکلیف ما با خط فقر مطلق با توجه به شرایط تورمی سه دهه اخیر مهمترین مسالهای است که با آن مواجه هستیم، مشخص نشده خیلی به بقیه موارد یعنی خط فقر نسبی، قابلیتی و فقر زمانی نپرداختهایم.
فقر مطلق بر اساس سبد انستیتوی تحقیقات تغدیهای محاسبه میشود. این سبد حدود 15-10 قلم کالا (شامل نان، برنج، روغن، گوشت، مرغ، پنیر و …) را در بر میگیرد. طبق این سبد، یک فرد باید در روز بهطور متوسط 2500 کالری مصرف کند، البته باید شامل تمام این کالاها باشد تا مواد مغذی لازم به بدن برسد و دچار سوءتغذیه نشود. چون انسان با خوردن یک نان بربری در روز هم میتواند 2500 کالری مورد نیاز بدن خود را تامین کند.ولی طبیعی است که سایر نیازهای تغدیهای او تامین نمیشود.
خط فقر مطلق برای یک خانوار دو نفره ساکن شهر تهران، 32 میلیون تومان است. برای خانوار روستایی در استان تهران نیز 15 میلیون و 700 هزار تومان تخمین زده میشود.
انستیتو تغذیه این استاندارد حداقلی را ارائه میکند، سطح عمومی قیمتها را هم در اختیار داریم، در نتیجه بر اساس آنها نیازهای حداقل خوراکی محاسبه میشود. سپس، نیازهای غیرخوراکی براساس یکسری معیار محاسبه میشوند که یک بحث فنی است. اما، به طور ساده میتوان گفت طبق روش اورشانسکی «ضریب انگل» که نسبت هزینههای خوراکی به کل است، میتوان دید در بودجه خانوار چه نسبتی صرف خوراک و چه نسبتی صرف غیرخوراک شده است. بعد، براساس آن نسبت، نیازهای خوراکی را به کل (خوراکی و غیر خوراکی) تعمیم میدهیم.
برای مثال، اگر ضریب انگل یکدوم باشد، به این معنی است که 50 درصد از بودجه صرف مواد خوراکی و 50 درصد صرف غیرخوراکی میشود. پس، هر عددی برای خوراکی به دست آوردیم، ضربدر دو میکنیم، هزینه کل به دست میآید. البته روال اصولی این است که یک خط فقر بهعنوان مبنا برای یک خانوار دو نفره ساکن شهر تهران (مرد-زن) محاسبه شود و بعد این رقم بر اساس شاخصهای معادلسازی به خانوارهای دیگر با بُعد، ترکیب، شاخص قیمت مناطق جغرافیایی و نیازهای متفاوت تعمیم داده شود.
باید در نظر داشته باشیم که ممکن است یک خانواده پنج نفره شامل یک بزرگسال و یک خردسال شود یا ممکن است خانوادهای دارای سه دختر دم بخت باشد یا مخارج در استانهای مختلف بر اساس شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) متفاوت است. بنابراین، یک خط فقر بهعنوان مرجع اصلی انتخاب میشود و اطلاعات را بر این مبنا تعدیل میکنیم.
شاخص معادلسازی چطور تعریف میشود؟
این شاخص میگوید اگر یک خانواده دو نفره ساکن شهر تهران بهعنوان مرجع انتخاب شود، اگر عدد یک را برای این خانواده در نظر بگیریم، برای مثال رقم 30 میلیون تومان را بهعنوان مخارج خانواده مورد نظر استخراج میکنیم. این شاخص نشان میدهد که برای مثال مخارج خانوار یک نفره 0.6 یک خانوار دو نفره است یا به دلیل صرفهجویی ناشی از مقیاس خط فقر یک خانوار سه نفره 1.2 یک خانوار دو نفره خواهد بود.
یا حتی در بودجه خانوار، خانواده 37 نفره هم داریم که براساس شاخص معادلسازی، خط فقر این خانواده 9.5 برابر یک خانواده دو نفره است. در ادامه، محاسبات براساس بُعد، ترکیب و شاخص قیمت مصرفکننده در مناطق جغرافیایی انجام میشود. بنابراین محاسبه فقر و محرومیت دو مرحلهای است. یک مرحله به نام شناسایی (Identification) وجود دارد که فقرا را شناسایی میکنیم؛ اینکه چه کسی فقیر و چه کسی فقیر نیست.
اما، اینکه عمق فقر در کشور چقدر است، چقدر شکاف فقر تغییر کرده یا چقدر نابرابری میان فقرا تغییر کرده است، دیگر اینکه وضعیت فقیرترین فقرا (مساکین) بدتر یا بهتر شده است، از جمله مسائلی هستند که در مرحله دوم یعنی برآورد حجم فقر و محرومیت (Aggregation) به دست میآید. در این مرحله هم بر مبنای معیارهای فقر، چگونگی وضعیت فقر و محرومیت در کشور بررسی میشود. بهجای اینکه گفته شود خط فقر چقدر است که مرحله اول کار مطالعاتی است، باید گفته شود برآورد حجم فقر و محرومیت در کشور و استانها به تفکیک چقدر است؟ بنابراین در این مرحله، اینکه چند درصد از افراد و در چه استانهایی زیر خط فقر هستند و شکاف فقر یا نابرابری میان فقرا چقدر تغییر کرده است مشخص میشود.
منبع : تجارت نیوز